آب حیات
کشتی نجات
یا ابوتراب
اعلا درجات
یا مبدل السیئات بالحسنات
آب حیات
کشتی نجات
یا ابوتراب
اعلا درجات
یا مبدل السیئات بالحسنات
سینه ام وادی طور است پر از نور جلی ست
تازه فهمیده ام این گریه چه خیرالعملی ست
دامن رحمت تو هم ابدی هم ازلی ست
بنده سینه زنت دست به دامان علی ست
حمله تو طوفان تر از طوفانه
لشکر از نحوه رزم تو حیرانه
تا ذوالفقار رو تو معرکه چرخوندی
شد روی دشمنان میدون ویرانه
علی علی قدرت یزدانی
علی علی معرکه گردانی
علی علی مولود عظم و
علی علی خط به خط قرآنی
ساقی ساغر حیدر
دُرّ اطهر حیدر
ای می دار خان حوض کوثر حیدر
جان و جانان حیدر
ماه تابان حیدر
در بین بزرگان شاه شاهان حیدر
بند نعلین علی دُر و گوهر
بر دل شیعه خود کرده نظر
مشعله نور رخش شمس و قمر
ها علی بشر و کیف بشر
ربه فیه تجلی و ظهر
ناد علی یاد علی
دستم و امداد علی
باده به من داده علی
در دلم افتاده علی
هله امروز ضمیر در میخوانه تویی
هله فریادرس این دل دیوانه تویی
کعبه یک سنگ نشانی ست که ره گم نشود
تا بدانند همه صاحب این خانه تویی
مست علی مست علی
دائم و پیوسته علی
دست علی دست خدا
چشم من و دست علی